زندگی همچون کلافی پیچ در پیچ است که اولش پیچ است وآخرش هیچ است
عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد
بنام انکه اشک راآفرید تا آتش جنگلهای عشق را خاموش کند
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند
دوست دارم زیر باران گریه کنم می دانی چرا؟ چون کسی اشکهایمرا نمی بینه حتی تو عزیزم
ای بسته به تارو پودم من لایق عشق تو نبودم عشقی که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود
سکوت تنها دوستی است که هرگز خیانت نمی کند
عشق دو دستی تقدیم نمی شود پس برای انکه به دستش بیاری کوشش کن
هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را