به یادت باده در ساغر نمی کردم چه می کردم ز مژگانت به دل خنجر نمی کردم چه می کردم حدیث زلف مشکین تو و بخت سیاهء خود به گوش شامگاهان سر نمی کردم چه می کردم چو دیدم سرخیی لعلت سراپا آتشم بگرفت اگر رغبت به این اخگر نمی کردم چه می کردم ز هجران تو شد بیت الحزن معموره ء عشقم خرابش با دو چشم تر نمی کردم چه می کردم
بگو به باد، به باران، بگو به ابر، به ماه بگو به اختر و خورشید و کهکشان و سما بگو به مادر گیتی بگو به جن و ملایک و بارگاه خدا بگو به هرچی که خواهی بگو به هر کی که خواهی مگر به خـلق مگو به خلق من هرگز که من به رحم گلونم ترانه ای دارم که ریشه در جگرم دارد و روان و تنم کی دارد یا د گار ای گل، بهار جا و دانی را ؟ : پسند خا طر آمد، غمزهء چشمش جها نی را : مشو مغرور با این رنگ وموی و روی زیبا یت : که کرده زعفرانی، رنگ های ارغوانی را
Made by syed ibrahim